Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-05-06@04:32:13 GMT

ساربان کوچک «سملقان»

تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۴۵۵۴۲

ساربان کوچک «سملقان»

روزنامه ایران نوشت: محمد به عصایش تکیه می‌زند و بلند می‌شود: «بیا می‌خواهم دوستم را نشانت بدهم، می‌شود چندتا عکس از ما بگیری؟» دوستش را صدا می‌کند و او هیچ توجهی نمی‌کند و به راه خودش می‌رود. محمد پا تند می‌کند تا به قدم‌های بلندش برسد. وقتی به دوستش می‌رسد تازه معنای رفاقتی را که از آن حرف می‌زد می‌فهمم؛ باورم نمی‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شتر جوان صورتش را نزدیک صورت محمد می‌برد و می‌بویدش. محمد هم گردنش را نوازش می‌کند، حتی روی لب‌های شتر جوان می‌شود طرح لبخند را دید: «او رفیق من است، هر وقت غمگین باشم کنارش می‌نشینم و درد دل می‌کنم. نانم را با او قسمت می‌کنم. ۱۴ شتر دیگر هم مال ماست اما این یک چیز دیگر است.»

چند عکس می‌گیرم و نشانش می‌دهم. می‌پرسم دوست‌ داری از تو در روزنامه بنویسم؟ می‌گوید: «من که توی صحرا هستم و نمی‌بینم. قبلاً گوشی داشتم اما حالا ندارم. می‌گویم دوستانم توی اینترنت بزنند. این عکس‌ها را هم توی روزنامه می‌زنی؟» می‌گویم چند هفته بعد اسمت را سرچ کن پیدایش می‌کنی.

اهل کجایی ساربان؟

روستای کالیمانی آقا.

- چند سالته؟

۱۵سال آقا! اما تمام زندگیم توی این کوه‌ها گذشته.

 کوه‌ها در دوردست می‌خندند و باد به نشانه دوستی، بوته خشکی را به پاهای ساربان محمد صادقی می‌رساند. شترها روی تپه ماهورها پراکنده‌اند و محمد با عصایی در دست و با چشمانی به روشنی خورشید آرام و مهربان به شترهایش خیره شده. در راه برگشت از راز و جرگلان در خراسان شمالی او را در دشتی وسیع و کیلومترها دورتر از روستای محروم «کالیمانی» از توابع شهرستان مانه و سملقان می‌بینم. روستایی که خشکسالی و محرومیت سال‌هاست شیره جانش را مکیده. نمی‌توانم از محمد ساده بگذرم و به چند عکس قناعت کنم. کنارش می‌نشینم تا از زندگی‌اش بگوید، از شب‌های پرستاره دشت و رؤیای شب‌های تابستان.

محمد همنام من است. کاش به او می‌گفتم چقدر دوست دارم مثل او زندگی کنم؛ روزها زیر نور آفتاب و خیره به کوه‌های سر به فلک کشیده دوردست و شب‌ها در حال درد دل با شترهایم؛ موجودات عظیم الجثه تاریخی؛ همان‌هایی که اعراب با لقب «سفینه الصحرا» از آنها یاد می‌کنند. راستی محمد شب‌ها در تاریکی این دشت بی‌نهایت چه می‌کنی؟ می خندد و نگاهش را می‌دزد:

«به بچگی‌ها فکر می‌کنم، به ستاره‌ها نگاه می‌کنم، نمی دانم. از کلاس اول با گوسفند به صحرا می‌رفتم و تا آخر هم کار من همین است. لااقل تا ۲۰ سالگی کارم همین است؛ بعد که می‌روم سربازی و یکی دیگر جایم می‌آید. برادرم همین پارسال رفت سربازی و من جای او را گرفتم. کار همه قوم وفامیل همین است.» مثل همه همسن و سالهایش دوست دارد خودش را مردی تصور کند که سال‌هاست از کودکی‌اش فاصله گرفته اما چشمانش دستش را رو می‌کند.

محمد درس را چه کردی؟ می‌گوید: «درس را ول کردم، به درد ما نمی‌خورد. همین پارسال دیگر مدرسه نرفتم، چه فایده‌ای دارد؟» ساربانی را دوست داری؟ دوباره سرش را پایین می‌اندازد و می‌گوید: «گاهی دوست دارم، گاهی مجبورم کار کنم. این ۱۲۰ شتر مال قوم و فامیل خودمان است. ۱۰ تا مال پدرم است ۱۰ تا مال عمویم، این شترها نباشند بلوچ دیگر زنده نمی‌ماند. ما با این شترها زندگی می‌کنیم. الان ۵۰۰ تا پشت کوه است. مال قوم ماست و دو تا مرد هم ساربان‌شان هستند.»

با محمد بین گله قدم می‌زنیم و او از چم و خم کار می‌گوید و اینکه از ابتدای سال به همراه ۲ پسر دیگر به‌صورت شیفتی مسئولیت این گله ارزشمند را به عهده دارند که قیمت بعضی از آنها تا ۵۰ میلیون تومان هم می‌رسد: «از بهار تا ابتدای زمستان همراه این گله هستیم و هر هفته یک شب خانه می‌روم. آن روزهایی که خانه نمی‌روم دوستانم برایم غذا می‌آورند. راستش هر کاری سختی خودش را دارد اما طبیعت خیلی صفا دارد و همه چیز در طبیعت پیدا می‌شود. آدم در خانه باشد کاری نمی‌تواند بکند.»

به شتری خیره می‌شوم. خیالم با  باد گرم به دوردست‌ها می‌رود. محمد را تصور می‌کنم که از خانه آپارتمانی بیرون می‌آید و با لباس‌های اتو کشیده همراه دوستانش به مدرسه می‌رود. در راه به دختران همسن و سالش نگاه می‌کند و با دوستانش قرار گیم‌نت می‌گذارد. زیر چشمی نگاهی به لباس خاکی ارتشی‌اش می‌اندازم و دغدغه‌های او را با پسران همسنش مقایسه می‌کنم.

سختی‌های زندگی در صحرا البته با کارهای عادی فرق می‌کند و محمد از مارهای ترسناک بیابان می‌گوید و از پلنگ‌هایی که سال پیش ۱۰ شتر بی‌ساربان را خوردند. همراهی گله هم محدود به مکان خاصی نیست. او تعریف می‌کند که با شترهایش حتی تا پشت کوه‌هایی که در دوردست پیداست هم رفته: «خیلی از روزها فقط شیر شتر می‌خورم، خیلی قوت دارد. در محل ما یک حاج حسینی هست که الان ۱۰۰ سال سن دارد؛ رفته بوده دکتر به او گفته‌اند تا ۱۲۰ سال هم عمر می‌کنی، از بس شیر شتر خورده‌ای استخوان‌هایت سفت شده، اصلاً انگار دواست. یکبار که نزدیک جاده بودم یک زن آمده بود و با التماس برای شوهرش شیر شتر می‌خواست.»

بخشی از منبع درآمد این گله آن‌طور که محمد می‌گوید جمع‌آوری شیر و درست کردن دوغ است و بخش دیگری که مهمترین قسمت درآمدزایی آن است تولید مثل و فروش شتر نر است به قصابی‌ها: «همه شترها نمی‌گذارند شیرشان را بدوشی، کار سختی است. بیشتر شیر را هم برای مصرف شخصی استفاده می‌کنیم.»

او هم البته مجانی کار نمی‌کند و ماهی یک میلیون حقوق می‌گیرد. محمد تا برج ۹ کار می‌کند و بعد سه ماه سیاه زمستان در خانه می‌ماند. او شترهای بیماری را نشانم می‌دهد که حتی نمی‌توانند به راحتی از جای خود بلند شوند. نزار شده‌اند؛ با دهنی کج و لب‌هایی که بی‌قرار و ملتهب می‌جنبند. محمد برایشان طوری غصه می‌خورد که انگار فرزندانش هستند: «مریضی شترها را گرفته‌اند، دهانشان چپ می‌شود. دندان‌هایشان می‌افتد. ما می‌گوییم دهن جوشی شده‌اند. بیچاره‌ها کم کم از بین می‌روند. حتی دامپزشک آوردیم و سوزن هم زدیم اما بدتر شد. ما خودمان دارویی داریم که بهش می‌گوییم روغن سیاه؛ گاهی وقتها شترها را خوب می‌کند.»

یکی از شترها آرام به جاده نزدیک می‌شود و محمد با دلهره صدایی درمی‌آورد تا او را دور کند. از همان جنس صداهایی که انگار از بخشی از وجود آدم‌هایی می‌آید که سال‌ها با حیوانات زندگی کرده‌اند. می‌گویم «او» چون شتر تنها حیوانی است که مثل انسان با «نفر» شمارش می‌شود.

یاد شخصیت «نایی جان» در باشو غریبه کوچک می‌افتم که با پرندگان با زبانی شبیه آنها حرف می‌زد. شتر اما بی‌توجه خودش را به اولین تیر برق می‌رساند و بدنش را با آن می‌خاراند. راضی به نظر می‌رسد و با نگاهش گله را به سمت خود می‌کشاند. شترها یکی‌یکی در نوبت می‌ایستند و خود را با تیر برق مالش می‌دهند. محمد از خنده ریسه می‌رود:

خیلی از این کار خوششان می‌آید.

- خیلی دوستشان داری؟

- پدرم همیشه می‌گفت هر مال را بزن ولی شتر را نه. حتی خدا هم آنها را دوست دارد مگر می‌شود من نداشته باشم. پدرم می‌گفت یک نفر شترش را خیلی کتک زد و فردایش مرد. من این کار را نمی‌کنم.
وقت خداحافظی عصایش را مثل ساربانی پیر و جا افتاده بالا می‌برد و خداحافظی می‌کند. او را با خیال و گله شتر و باد و بیابان تنها می‌گذارم، با کوه‌های دور دست و ستاره‌های پر نور شب.

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۴۵۵۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۲۱۳ نیروگاه خورشیدی در روستاهای سمنان افتتاح می‌شود

رئیس سازمان بسیج سازندگی استان سمنان از افتتاح ۲۱۳ نیروگاه خورشیدی کوچک‌مقیاس در روستاهای این استان به مناسبت هفته بسیج سازندگی خبر داد. - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از سمنان، مهدی کاشفی امروز در جمع خبرنگاران، اظهار داشت: این تعداد نیروگاه خورشیدی در هشت شهرستان استان سمنان آماده بهره‌برداری شده است.

وی با اشاره به اینکه 496 متقاضی احداث نیروگاه خورشیدی کوچک‌مقیاس در روستاهای استان سمنان اعلام آمادگی کرده‌اند، خاطرنشان کرد: تاکنون برای احداث نیروگاه‌های خورشیدی کوچک‌مقیاس در روستاهای استان سمنان 287 میلیارد و 550 میلیون ریال تسهیلات به متقاضیان اعطا شده که این تسهیلات از سوی بانک‌های عامل سپه و ملت در استان سمنان پرداخت شد.

رئیس سازمان بسیج سازندگی استان سمنان با اشاره به برنامه این سازمان برای توسعه نیروگاه‌های خورشیدی کوچک‌مقیاس در روستاهای این استان، تصریح کرد: با توجه به نام‌گذاری امسال از سوی مقام معظم رهبری به نام سال جهش تولید با مشارکت مردم سازمان بسیج سازندگی استان سمنان در نظر دارد تا پایان امسال تعداد 350 نیروگاه خورشیدی کوچک‌مقیاس را با مشارکت مردم در سراسر این استان اجرایی کند.

کاشفی با اشاره به اعتبار پیش‌بینی‌ شده برای راه‌اندازی این تعداد نیروگاه خورشیدی در سال 1403، عنوان کرد: برای اجرای این تعداد نیروگاه خورشیدی بیش از 530 میلیارد ریال تسهیلات از محل تبصره 18 قانون بودجه امسال پیش‌بینی‌ شده است.

وی از انعقاد تفاهم‌نامه همکاری سازمان بسیج سازندگی استان سمنان با کمیته امداد امام خمینی (ره) این استان برای اجرای تعداد 300 نیروگاه خورشیدی کوچک‌مقیاس ویژه مددجویان این نهاد حمایتی در سال 1403 خبر داد و خاطرنشان کرد: همچنین با توجه به ماده 16 قانون جهش تولید، آمادگی لازم برای احداث نیروگاه‌های تجدید پذیر برای صنایع پرمصرف برق توسط سازمان بسیج سازندگی استان سمنان وجود دارد.

کاشفی گفت: بر اساس ماده شانزده قانون جهش تولید صنایعی که "دیماند" (حداکثر توان مصرفی در واحد زمان) آن صنایع بیش از یک مگاوات است، می‌بایست در مدت پنج سال به میزان پنج درصد از مصرف برق خود را از طریق احداث نیروگاه‌های تجدید پذیر تأمین کنند.

رئیس سازمان بسیج سازندگی استان سمنان، عنوان کرد: در سال گذشته یکی از واحدهای بزرگ تولیدی در استان سمنان با انعقاد تفاهم‌نامه با بسیج سازندگی نیروگاه خورشیدی کوچک‌مقیاس خود را احداث کرد و امسال نیز قرارداد لازم برای احداث 6 نیروگاه انشعابی با 6 واحد بزرگ صنعتی استان سمنان منعقد شده است.

انتهای پیام/363/

دیگر خبرها

  • هلال سفید انتهای ناخن را جدی بگیرید + رازهای مهم
  • ۳۰۰ نیروگاه خورشیدی کوچک‌مقیاس در سمنان ایجاد می‌شود
  • ۳ هزار و ۳۲۸ خانواده در شهر‌های کوچک آذربایجان‌غربی زمین ملی دریافت کردند
  • ۲۱۳ نیروگاه خورشیدی در روستاهای سمنان افتتاح می‌شود
  • افزایش دو برابری سقف ضمانت‌نامه‌های صنایع کوچک
  • سقف ضمانت‌نامه‌های صندوق ضمانت سرمایه‌گذاری صنایع کوچک افزایش یافت
  • افزایش ۲ برابری سقف ضمانت‌نامه‌های صندوق ضمانت سرمایه‌گذاری صنایع کوچک
  • چطور یک کولر گازی مناسب انتخاب کنیم
  • دولت روحانی چگونه سفره مردم را کوچک کرد؟
  • چلسی رقابت برای خرید مسی کوچک را برد